کساني که در رنج مردم شريک نيستند چگونه به خود اجازه مي‌دهند از مردم بخواهند شرايط سخت را بپذيرند؟


مسيح مهاجرى در روزنامه جمهورى اسلامى نوشت:

يک نماينده مجلس و يک مسئول دولتي در اظهارنظرهاي جداگانه‌اي در توجيه انقباضي بودن لايحه بودجه 1401 کل کشور گفتند با توجه به اينکه اصلاح روند بودجه‌نويسي يک ضرورت است و اگر امسال شيوه بودجه‌نويسي را تغيير ندهيم کارمان عقب مي‌افتد، بايد همکاري کنيم و اگر لازم باشد، مردم بايد قدري شرايط سخت را بپذيرند.


در سخنان اين دو کارگزار نظام، سه نکته وجود دارند که حساب هر يک از آنها را بايد از ديگري جدا دانست.


نکته اول اينست که بودجه‌نويسي بايد اصلاح شود.


نکته دوم اينست که براي اجرائي شدن بودجه‌اي که اصلاح مي‌شود بايد با دولت همکاري کرد.


و نکته سوم اينست که براي اجرائي شدن بودجه اصلاح‌شده، مردم بايد قدري شرايط سخت را بپذيرند.


در صحت دو نکته اول و دوم ترديدي وجود ندارد. بودجه‌نويسي بايد اصلاح شود و اين حق دولت است که طبق ميل خود در بودجه اصلاحاتي به وجود بياورد. دولت‌هاي بعدي هم همين حق را دارند و کسي نمي‌تواند آنها را از اين حق محروم کند.


براي اجرائي شدن بودجه‌اي که اصلاح مي‌شود نيز بايد با دولت همکاري شود تا دولت بتواند آن را به مرحله عمل برساند. اين همکاري، به شکل‌هاي مختلف مي‌تواند انجام شود که يکي از آنها تحمل شرايط سخت معيشتي است.


سؤال بسيار مهم مربوط به نکته سوم است که چرا مردم بايد شرايط سخت را بپذيرند و آن را تحمل کنند؟


درباره شرايط سخت اجرائي شدن بودجه‌اي که قرار است در سال 1401 به صورت قانون مصوب مجلس در دستور کار دولت قرار گیرد، راهکار مشخص اينست که اين سختي را خود مسئولين تحمل کنند و يا با مردم در تحمل سختي‌ها شريک باشند. اين، فرمايش اميرالمؤمنين عليه‌السلام به عثمان‌بن‌حنيف والي بصره است که: آيا درست است که من خودم را به اينکه به من بگويند اميرالمؤمنين راضي کنم در حالي که در سختي‌هاي روزگار با مردم شريک نباشم؟ أأقْنَعُ مِنْ نَفْسِي بِأَنْ يُقَالَ هذا امِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَا أُشَارِكَهُمْ فِي مَكَارِهِ الدَّهْر؟ (نامه 45 نهج‌البلاغه).


بودجه کل کشور بايد بگونه‌اي تنظيم و اجرا شود که بتواند گره‌هاي زندگي مردم را بگشايد. اينکه مسئولان کشور اعم از تقنيني و اجرائي بنشينند و تصميم بگيرند و از مردم بخواهند براي اجرائي شدن مصوباتشان سختي‌هائي را تحمل کنند، در هيچ قانون و آئين‌نامه‌اي پيش‌بيني نشده است. قانون اساسي جمهوري اسلامي که ميثاق ملي کشور است، مسئولين را ملزم به تصويب قوانيني کرده است که تمام شئون زندگي مردم اعم از معيشت، تعليم، مسکن، شغل و حتي تفريحات را تسهيل کنند بطوري که عموم مردم بتوانند در رفاه و آسايش زندگي کنند.


حساب مقاطع استثنائي از قبيل زماني که جنگي تحميل شود و يا حوادث طبيعي مشکلات فوق‌العاده به وجود بياورد، جداست ولي در شرايطي که عملکرد خود مسئولين موجب بروز مشکلات اقتصادي مي‌شود، بايد خود مسئولين در تحمل سختي‌ها پيشقدم باشند و با کاستن از حقوق و مزاياي خود، حذف کردن رديف‌هاي زايد و بي‌خاصيت از بودجه و صرفه‌جوئي در هزينه‌هاي دستگاه‌هاي دولتي، مشکل کمبود بودجه را حل کنند و کشور را از مرحله دشوار اقتصادي عبور دهند.


بر اين اساس، اکنون سؤال اينست که در لايحه بودجه 1401 براي کاهش حقوق و مزاياي نمايندگان مجلس، وزرا، معاونان وزرا، مديران کل، رؤساي قوا و ساير مسئولين ارشد چه پيش‌بيني‌هائي شده است؟ براي حذف حق مأموريت‌ها، کاهش هزينه‌هاي تشريفاتي سفرهاي داخلي و خارجي، مخارج پذيرائي‌ها و برگزاري همايش‌هاي بي‌خاصيت چه تدابيري انديشيده شده است؟ و سرانجام اينکه آن نماينده مجلس و آن مسئول دولتي که مردم را به پذيرش و تحمل سختي بيشتر دعوت کرده‌اند، آیا مي‌دانند که ظرفيت تحمل مردم تکميل شده و بيش از اين نمي‌توان از آنها انتظار داشت؟ آيا اين حضرات از کارتن‌خواب‌هاي تهران که مرکز اين کشور اسلامي است خبر دارند؟ آيا مي‌دانند که اخيراً اتوبوس‌خواب‌ها هم بر قشر محروم اضافه شده‌اند؟ آيا آماري از خانواده‌هاي زير خط فقر دارند؟ کساني که در رنج مردم شريک نيستند چگونه به خود اجازه مي‌دهند از مردم بخواهند شرايط سخت را بپذيرند؟


[ بازدید : 32767 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ سه شنبه 14 دی 1400 ] [ 8:51 ] [ ghader52 ]

علاقه ۲دختر به مهندس جوان پایان عجیبی داشت


پشت پرده درگیری‌ های خونین بر سر رقابت عشقی معمولا پسران جوانی هستند که عاشق یک دختر شده و برای حذف رقیب خود دست به کارهایی همچون آدم‌ ربایی، کتک‌ کاری یا حتی قتل زده‌اند. اما حالا و در اتفاقی عجیب دختری جوان برای حذف رقیب عشقی خود نقشه آدم‌ ربایی کشید و با همدستی فردی دیگر او را ربود.

به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از همشهری، تحقیقات در این پرونده از هفته گذشته و با شکایت دختری جوان که مدیر یک شرکت خصوصی بود، شروع شد. دختر جوان که می‌گفت 2نفر او را ربوده و شکنجه کرده‌اند، وحشت‌زده به اداره پلیس رفت و در توضیح ماجرا گفت: ساعاتی قبل پس از آنکه کارم به اتمام رسید از شرکت خارج شدم و به سمت ماشینم رفتم تا به خانه بروم اما با دیدن ماشین شوکه شدم. دور تا دور ماشینم را خط انداخته بودند و با اسپری جمله‌های تهدید آمیز روی آن نوشته بودند. وحشت کرده بودم و قصد داشتم ماجرا را به پلیس اطلاع دهم که مردی به من نزدیک شد و چاقویی روی پهلویم گذاشت. او تهدید کرد که اگر حرفی بزنم جانم را می‌گیرد و خواست همراهش بروم.

وی ادامه داد: کاملا شوکه شده بودم. احساس می‌کردم جانم در خطر است و اگر سر و صدا کنم، زندگی‌ام را از دست می‌دهم. آن مرد مرا به زور سوار پرایدی کرد که در آن نزدیکی پارک بود. پشت فرمان ماشین دختری جوان بود که ماسک به‌صورت داشت. مردی که چاقو به‌دست داشت با زور مرا به داخل ماشین پرت کرد و دخترجوان راه افتاد.

شاکی گفت: التماس می‌کردم که رهایم کنند، اما مرد جوان دست وپا و دهان مرا با چسب بست و راننده به سمت بیابان‌های اطراف تهران رفت. در محلی خلوت ماشین توقف کرد و دختر جوان و همدستش مرا به باد کتک گرفتند. آنقدر کتکم زدند که بی‌حال شده بودم. بعد دختر جوان تهدید کرد که اگر دور آرین را خط نکشم، جانم را می‌گیرد. تازه آنجا بود که متوجه شدم ماجرا چیست.

آرین پسری بود که چند ماه به استخدام شرکت ما در آمده بود. او هم مثل من مهندس برنامه‌نویسی بود و حدود 2 ماه قبل رابطه ما صمیمی‌تر شد تا جایی که او از من خواستگاری کرد و قرار بود به‌زودی با یکدیگر ازدواج کنیم. وقتی اسم او را از زبان آن دختر شنیدم، فهمیدم که آدم ربایان بی‌رحم، خواستگارم را می‌شناسند. احتمالا آن دختر عاشق او است و حالا می‌خواهد که من پایم را از زندگی آرین بیرون بکشم. در آن لحظات از ترس جانم هرچه گفتند را پذیرفتم و قول دادم به ارتباطم با آرین پایان بدهم.

آنها تهدید کردند که اگر شکایت کنم و پای پلیس را به ماجرا باز کنم جان خودم و خانواده‌ام نیز در خطر است. من از ترس جانم این مورد را هم قبول کردم و به آنها اطمینان دادم که اگر رهایم کنند هم دور آرین را خط می‌کشم و از شرکت اخراجش می‌کنم و هم اینکه هرگز راز این گروگانگیری را با کسی در میان نمی‌گذارم. همین موجب شد تا گروگانگیران رهایم کنند. اما من به اداره پلیس آمدم تا شکایت کنم.

دوربین‌های مداربسته

با این شکایت، مأموران با دستور بازپرس جنایی تهران تحقیقات خود را در این پرونده آغاز کردند. جایی که آدم‌ربایی اتفاق افتاده بود مجهز به دوربین مداربسته بود و تصاویر دوربین می‌توانست کمک زیادی به حل پرونده کند. مأموران به بررسی تصاویر پرداختند و معلوم شد که حرف‌های شاکی حقیقت دارد. مأموران موفق شدند در این مرحله از تحقیقات، شماره پلاک خودروی پراید متهمان را به‌دست آورند.

علاوه بر این دوربین‌ها نشان می‌داد که یک ساعت قبل از شروع آدم ربایی و خارج شدن دختر جوان از شرکت، مردی که صورتش را پوشانده و کلاه به سر داشت اقدام به تخریب خودروی مدل بالای شاکی کرده و با اسپری روی آن کلمه‌های تهدید آمیز نوشته بود. در گام بعدی صاحب خودروی پراید که دختری جوان بود شناسایی شد و مأموران با دستور قضایی او را دستگیر کردند.

ندامت

سارا، نام همان دختری است که در جریان آدم‌ربایی پشت فرمان خودروی پراید نشسته بود. او در مواجهه با شاکی ناچار شد به جرم خود اقرار کند و مدعی شد که هرگز گمان نمی‌کرده دختر جوان از او شکایت کند.

وی گفت: شاکی رقیب عشقی من بود و هرکاری که انجام دادم به‌خاطر این بود که او را از زندگی‌ام حذف کنم. اما نمی‌دانستم عاقبت کارم به بازداشت و آبروریزی می‌رسد.

وی ادامه داد: حدود 7 یا 8سال قبل بود که با آرین آشنا شدم. قرار ما از همان ابتدا ازدواج بود اما آرین شرایط تشکیل زندگی نداشت. تا چند سال که سرگرم تحصیل بود و بعد راهی خدمت سربازی شد. پس از پایان دوره خدمت خود قرار شد کار مناسبی پیدا کند و بعد به خواستگاری‌ام بیاید و زندگی مشترکمان را شروع کنیم. اما از حدود 2ماه قبل که در یک شرکت استخدام شد، رفتارش یکباره تغییر کرد. مدام بهانه می‌آورد که درگیر کار است و نمی‌تواند به دیدن من بیاید. تا اینکه چند روز قبل آب پاکی را روی دستم ریخت و گفت برنامه ازدواج ما کنسل است. آرین مدعی بود که قرار است برای انجام یک پروژه کاری به خارج از کشور برود و قصد مهاجرت دارد.

به همین دلیل باید به ارتباطمان پایان بدهیم و شرایط ازدواج ندارد. این جمله‌ها را که از آرین شنیدم شوکه شدم. می‌دانستم حقیقت چیز دیگری است. پلیس‌بازی‌ام گل کرد و با خودم گفتم هرطور شده باید از کارهای آرین و برنامه هایش سردر بیاورم.

وی ادامه داد: پس از پرس‌وجو و تحقیقات فراوان متوجه شدم که آرین به تازگی با مدیر شرکت که دختری پولدار است آشنا شده و قصد ازدواج با او را دارد. می‌دانستم حالا که آرین به شغل خوبی دست یافته و موقعیت کاری مناسبی دارد هرگز حاضر نمی‌شود به ارتباطش با مدیرشرکت پایان بدهد. از سوی دیگر من سال‌ها بود که منتظر او بودم تا به خواستگاری‌ام بیاید.

به همین دلیل تصمیم گرفتم دختر جوان را که رقیب عشقی‌ام بود از زندگی‌‌ام حذف کنم. برای اجرای این نقشه سراغ یکی از بستگان نزدیکم رفتم و از او کمک خواستم. شهرام که ازبستگانم بود حاضر شد کمکم کند و با همدستی یکدیگر رقیب عشقی‌ام را گروگان گرفتیم و به تهدید او پرداختیم. اما فکرش را نمی‌کردیم که او پس از ماجرای کتک‌کاری شکایت کند و اینچنین آبروی ما برود. حالا که در این وضعیت گرفتار شده‌ام به‌شدت نادم و پشیمان هستم.

با اعتراف این دختر جوان، همدست وی نیز بازداشت شد و هر دو با قرار قانونی در اختیارکارآگاهان پلیس آگاهی تهران قرار گرفتند.


[ بازدید : 354 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ سه شنبه 14 دی 1400 ] [ 8:48 ] [ ghader52 ]
ساخت وبلاگ تالار روینا خرید استند فلزی خرید نظم دهنده لباس خرید نایلون حبابدار انجام پروژه متلب نمایندگی بوش کرج خرید بک لینک خرید آنتی ویروس
بستن تبلیغات [X]